هلیا جان هلیا جان ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

شاهزاده خانم کوچک

درد و دلهای یک مادر و دختر !! :)

1392/3/31 10:49
267 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

مدتها بود می خواستم برات این حرفها رو بزنم .

از بالا پایینهای بارداری ، از نصیحت های ریز و درشت اطرافیان

از کمر دردهای همیشگیم ، از ورم بدنم ، از تیرگی پوستم و اضافه وزن زیادم 

از دست دادن هیکل 50 کیلوییم که می ترسم هیچوقت بر نگرده 

از صورت پف آلودم که خیلی ها که منو چند وقتی می شه ندیدن اصلا نمی شناسن 

از اینکه صبحها که از خواب بیدار می شم انگار از کوه پرت شدم پایین به سختی رو پاهام راه می رم و کف پام به شدت درد می گیره . اوه

از اینکه عید نتونستم موهامو رنگ کنمقهر

از اینکه راحت نمی تونم بشینم و بلند شم . وقتی می خوام بلند شم باید به یه چیزی تکیه کنم دیوار و بگیرم و یا به دسته مبل بچسبم و بلند شم آخ

مدتی هست که نمازمو نشسته می خونم .

تمام اینها یه طرف و نصیحتهای تکراری و هر روزه اطرافیان هم یه طرف : 

اینو بخور ، اونو نخور ، یکی می گه راه برو ، یکی می گه راه نرو خوب نیست !!!!!!!!!!!!!!!! 

همکارم موقعی که کاری بیرون نداشته باشه می گه تو اصلا به فکر خودت نیستی و چند روز مرخصی بگیر و تو خونه استراحت کن(چون تو خیلی پایین اومدی عزیزممممممم ) و موقعی که من باید استراحت کنم و مرخصی می گیرم می گه من بعید می دونم تو اصلا بتونی طبیعی زایمان کنی همش می خوای بخوابی !!! سبز

دستمو بالا نبرم ، خم نشم ، طاقباز نخوابم حتی برای چند ثانیه و من هر وقت بخوام طاقباز بخوابم یواشکی این کار و می کنمساکت  و خیلی هم می چسبه نیشخند

نمک نخور ورم می کنی ، بچتو می کشی ، جالبه که بیشتر این نصیحتها خارج از دایره خانوادگی هست! 

قبل از عید ارباب رجوع مسنی که خانم بود تا دید من باردارم به طور خلاصه تمام  توصیه های لازم رو مجدد تکرار کردند !!خمیازهخمیازه

یه دختر بچه  8 ساله هم خیلی منو نصیحت میکرد  که من دیگه باید از توالت فرنگی استفاده کنم ، خم و راست نشم و ...کلافه

اگه رو صندلی لم بدم می گن بد نشستی بچه خفه می شه و اگه قوز کنم می گن وای اصلا رعایت نمی کنی بچه خفه شد باید لم بدی و راحت تکیه کنی !!!!نگران

اگه حرفها یکی بود و انقدر ضد و نقیض نبود کلافه نمی شدم ولی خوب چه می شه کرد 

 

ولی عزیز دلم تمامممممم این سختی رو با تمام دلم می پذیرم و با تمام وجود خدا رو شکر می کنم که فرشته کوچولویی از بهشتش رو برام فرستاد و من رو لایق مادر شدن قرار داد فرشته

ممنونم خدای مهربونم و عاشقتم ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ساحل
17 فروردین 92 22:15
سلام به مشا مادر آینده از آشناییت خوشوقتم. متن رو خوندم. خیلی خوشحالم اینقدر روحیه خوبی داری و از اینکه مادر یک دختر هستی خوشحالترم. من عاشق دخترهام.....) خب خیلی کارها هست که میتونی انجام بدی و خیلی راه داری برای پیمودن. حسابی خودت رو آماده کن. روزهای ابتدای تولد روزهای سخت اما شیرینی هست. باید انرژی و روحیه داشته باشی. گفته بودی شیرازی منهم خوشحال میشم هروقت دوست داشتی باهم در ارتباط باشیم. من زمان بارداریم خیلی به تغذیه توجه میکردم اضافه وزنم فقط 12 کیلو بود اما وزن هیوا خیلی خیلی خوب بود . دکترم ارسلان زاده بود که بالواقع بهترین دکتر زنان ایارن هست و متاسفانه دیگه زایمان قبول نمیکنه. ایشون عالی بودن و دکتر اطفال هیوا دکتر مدنی. که ایشون هم بهترنی دکتر و بسیار با روحیه و حساس هستند. موسیقی خوندن کتاب خوندن شعر و داستان قدم زدن حرف زدن با جنینم و نوشتن دفتری از هر روز بارداریم کارهایی بود که انجام دادم و برای هر کدام نتیجی دیدم منحصر بفرد. اگر سوال خاصی داشتی حتما بهم بگو عزیزم.