آگاهی از بارداری
خلاصه فرداش کلی بی تاب بودم که زود اداره تعطیل بشه و برم جواب آزم رو بگیرم.
به راننده سرویس گفتم که جلو درمانگاه نگه داره وقتی جواب رو گرفتم باورم نمی شد فکر می کنی عدد بتا چند بود ؟؟؟؟؟؟؟
6530 !!!!!!!! باورت می شه ؟ از حرف مسوول ازمایشگاه دیروزیه خیلی لجم گرفت
منم کلی خوشحال رفتم گل فروشی و سه شاخه گل به مناسبت سه نفره شدنمون گرفتم و بعد هم از قنادی کاج یه جعبه شیرینی خامه ای خوشمزه خریدم و رفتم خونه . سعی کردم قیافه امو ناراحت نشون بدم تا حداقل یه کم سورپرایز بشه ، ولی بابا مطمئن بود که تو هستی گل و شیرینی هم زیر چادرم قایم کرده بودم گفت چه خبر ؟ چی شد ؟
گفتم هیچی و رفتم تو اتاق بعد با گل و شیرینی اومدم و گفتم مثبت بود و دیگه کلی خوشحال شدیم . بابایی چایی هم درست کرده بود گفت می دونستم شیرینی می گیری . منو باش که می خواستم بابای تو رو سورپرایز کنم
راستی بابا همون روز صبح به مامان جون گفته بود که ما سه نفر شدیم و اینم گفته بود که هنوز معلوم نیست